مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

فقط به کار خودت نباش

 

چو مردان ببر رنج و راحت رسان

مخنث خورد دسترنج کسان

 

خدا را بر آن بنده بخشایش است

که خلق از وجودش در آسایش است

 

کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست

که دون همتانند بی مغز و پوست

 

کسی نیک بیند به هر دو سرای

که نیکی رساند به خلق خدای


پ.ن:

زندگی شرافتمندانه با چاشنی خدمت به مردم.

بی پولی و بد قولی

بی پولی بدقولی می آورد، و فقط یک مرد می داند که بدقولی چه دردیست...

 

که سفله خداوند هستی مباد

جوانمرد را تنگدستی مباد

کسی را که همت بلند اوفتد

مرادش کم اندر کمند اوفتد 

«سعدی»

ما نیز هم بد نیستیم

در حین گشت و گذار در دنیای اینترنت به خبری رسیدم مبنی بر این که یک گروه کره ای با استفاده از رنگ های "هیدرو کرومیک"  در خیابان های سئول دست به یک هنر نمایی زده اند که نتایج آن در زمان بارش باران نمایان می شود،

یعنی با رسیدن آب به این رنگ ها خیابان شهر با طرح ها و نقاشی ها جلوه نمایی می کند.

 

البته حیف است که ما قدر وطن خود را ندانیم و صرفا نگاهمان به بیرون باشد که آن ها چه می کنند، چرا که این علم و هنرنمایی از سال های پیش و تا امروز همراه ماست و نه تنها در خیابان ها بلکه در خانه ها نیز خودش را نشان می دهد و فقط ابزار آن برای نمایش متفاوت است،

وقتی که باران می بارد حاصل کار مهندسان ایرانی که از حیث تنوع چشم فلک را کور کرده نمایان می شود، از فوران چاه های فاضلاب گرفته تا دریا شدن خیابان ها و فروریختن سقف ها!

 

ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی

وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم

 

گر گلشن خوش بو تویی ور بلبل خوشگو تویی

ور در جهان نیکو تویی ما نیز هم بد نیستیم

 

باری غرور از سر بنه و انصاف درد من بده

ای باغ شفتالو و به ما نیز هم بد نیستیم "سعدی"

جناب آقای دکتر ، مدیر کل محترم اداره جامع

برای مسئله ما، همتی لازم است تا ریشه اش را از این مملک قطع کنیم.

 رزومه؛ دانشگاه محل تحصیل،سوابق علمی، سوابق انقلابی و نسبت هاب فامیلی فقط تا قبل از گرفتن پست و مسئولیت دارای اعتبار می باشد.

یعنی موارد نسبتا مورد نیاز برای تصدی پست می باشد.

و با گرفتن مسئولیت و پست، "عملکرد" فرد مورد سنجش قرار می گیرد!

بنابراین باد به غبغب انداختن مسئول، که مثلا من در فلان دانشگاه درس خوانده ام، من 600 عدد مقاله ی آنور آبی دارم، من داماد فلانی ام، من دکترای چه دارم...

و تو چه می فهمی که من چه کاری می کنم، عملی منطقی نیست.

 

ره راست باید نه بالای راست / که کافر هم ز صورت چو ماست

 

 

پ.ن:


یک امیرکبیر دیگر می خواهیم تا ما را از شرّ عناوین و مارک های جدید خلاص کند!


- ممکن است که فرآیند کار بسیار پیچیده باشد که از عهده ی هر کسی برنیاید، اما ارائه عملکرد و تشخیص آن کار دشواری نیست.


- مثلا در انرژی هسته ای همه ی ما دکترای فیزیک اتمی نداریم، ولی می توانیم از دکتر صالحی به خاطر کم کردن سوی رآکتورها انتقاد کنیم.

قاطعیت حاکم

 

اگر خونی نریزد شاه عالم

بسا خونا که در عالم بریزند

 

بباید کشت هر یکچند گرگی

به زاری تا دگر گرگان گریزند


پی نوشت: 

یکی از ویژگی های اشعار سعدی این است که وی در آثار خود به جنبه های سیاسی و اقتصادی نیز اشاره دارد،

که از جمله ی آن می توان به مواعظ ایشان در باب کشور داری اشاره نمود.

همچنین مناظره سعدی با درویشی که ثروتمندان را دشمن اجتماع می پنداشت مبین دیدگاه اقتصادی سعدی می باشد.





عقلانیت عشق

عشق منطق نمی شناسد،

و عمریست پاسوز غمی شده ام که آن را قبول ندارم.


هر چه گفتیم جز حکایت دوست

در همه عمر از آن پشیمانیم

سعدیا بی وجود صحبت یار

همه عالم به هیچ نستانیم

گر جهنّم می روی، مردانه رو!

گاهی وقت ها کاری انجام می دهیم که از گفتن آن در نزد دیگران شرم داریم، این شرم نه به خاطر محقر یا پیش افتاده بودن آن کار(نزد ما)، بلکه به خاطر قبیح بودن آن عمل است.

خوب! حالا  باید تمام عمر درحال در رفتن و پیچاندن باشیم که مستلزم گفتن انواع و اقسام دروغ ها و تحمل دلهره و نگرانی های فراوان است. 

در اینجا با دو سوال اساسی مواجه می شویم:

1-   -  آیا این عمل اینقدر ارزش دارد؟

2-   -  عملی به این ارزشمندی چرا قبیح است؟

 

اگر لذت ترک لذت بدانی

دگر شهوت نفس، لذت نخوانی

ولیکن تو را صبر عنقا نباشد

که در دام شهوت به گنجشک مانی

دریغ آیدت هر دو عالم خریدن

اگر قدر نقدی که داری بدانی

وصیت همین است جان برادر

که اوقات ضایع مکن تا توانی1

 

پ.ن:

دروغ شاه کلید همه ی گناهان است.

باید شیوه و سبک زندگی خود را مورد سنجش قرار بدهیم، تا تناقض های موجود در زندگیمان را کاهش دهیم.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-      1- سعدی

 

حاشیه

ما حاشیه‌نشین هستیم.

مادرم می‌گوید: "پدرت هم حاشیه‌نشین بود، در حاشیه به دنیا آمد، در حاشیه جان کند و در حاشیه مرد. "

من هم در حاشیه به دنیا آمده‌ام.

من در حاشیه بزرگ شدم و به مدرسه رفتم.

در مدرسه گفتند: "جا نداریم. "

مادرم گریه کرد. مدیر مدرسه گفت:  " آقای ناظم اسمش را در حاشیه دفتر بنویس تا ببینیم! "

من در حاشیه روز، به مدرسه شبانه می‌روم.

در حاشیه کلاس می‌نشینم.

در حاشیه مدرسه می‌نشینم و توپ بازی بچه‌ها را نگاه می‌کنم، چون لباسم همرنگ بچه‌ها نیست.

من روزها در حاشیه خیابان کار می‌کنم و بعضی شبها در حاشیه پیاده‌رو می‌خوابم.

من پاییز کار می‌کنم، زمستان کار می‌کنم، بهار کار می‌کنم. تابستان کار می‌کنم و در حاشیه کار، زندگی می‌کنم.

من حاشیه‌نشین هستم.

ولی معنی کلمه حاشیه را نمی‌دانم.

از معلم پرسیدم: "حاشیه یعنی چه؟"

گفت: "حاشیه یعنی قسمت کناره هر چیزی، مثل کناره لباس یا کتاب، مثلاً بعضی از کتابها حاشیه دارند و بعضی از کلمات کتاب را در حاشیه می‌نویسند؛ یا مثل حاشیه شهر که زباله‌ها را در آنجا می‌ریزند"

من گفتم: " مگر آدمها زباله هستند که بعضی از آنها را در حاشیه شهر ریخته‌اند؟" معلم چیزی نگفت...  (1)

 


پ ن :

-           به بهانه روز مستضعفین

-           هر از چند گاهی از حصاری که دور خود و خانواده خود کشیده ایم بیرون بیاییم و جهان را از دید اقشار ضعیف جامعه ببینیم.

-           هر از چندی فرزندان خود را با محیط ها و طبقه های دیگر جامعه نیز آشنا کنیم تا دغدغه های بزرگ تری در دل داشته باشند. " مدارس خاص، تفریحات خاص، سفر های خاص و... " باعث می شود فرزندان ما درک درستی از جامعه اطراف خود پیدا نکنند.(بنده نظری راجع به سلیقه شما در انتخاب مدرسه و... ندارم صرفا هر از چندی - ).

-           کرم خوانده‌ام سیرت سروران /  غلط گفتم، اخلاق پیغمبران (2)



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-  گزیده ای از داستان حاشتیه، کتاب بی بال پریدن ، نوشته مرحوم قیصر امین پور

2- گفتار اندر نواخت ضعیفان، سعدی

شیطان پرستی

یکی مال مردم به تلبیس خورد

چو برخاست لعنت بر ابلیس کرد

چنین گفت ابلیس اندر رهی

که هرگز ندیدم چنین ابلهی

تو را با من است ای فلان، آتشی

چرا تیغ پیکار برداشتی؟{1}

 

شیطان پرستی و شیطان دوستی نیاز با آیین خاصی ندارد، خروج از راه درستی کفایت می کند.

نیازی به نماد گرایی و شناخت مراسمات وحشیانه نمی باشد.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

{1}- سعدی

بدون دلیل دوست بدار

سنگی و گیاهی که در آن خاصیتی هست

از آدمیی به که درو منفعتی نیست

درویش تو در مصلحت خویش ندانی

خوش باش اگرت نیست که بی‌مصلحتی نیست

آن دوست نباشد که شکایت کند از دوست

بر خون که دلارام بریزد دیتی نیست

 

انسان نیاز دارد که به همنوع خود نیکی کند، دیل کارنگی در کتاب آیین دوست یابی این مفهوم را چنین بیان می کند که به انسان ها نیکی کن تا تو را دوست بدارند و نیاز اساسی انسان در روابط اجتماعی، مورد قبول واقع شدن و جلب توجه است، در صورتی که ما نیکی و خدمت نمی کنیم تا دوست داشته شویم و این موضوع باعث جلب توجه دیگران گردد. در معرفت ما حتی ما به اشخاصی نیکی نموده و خدمت می رسانیم که دوستمان ندارند و شاید هم دشمن ما باشند! چون  هدف جلب توجه برای کسی غیر از انسان های روی زمین است؛که بر مبنای مزاج و جهان بینی خاص خود کسی را یا دوست  دارند و یا ندارند.

در واقع اگر بخواهیم از بعد دنیوی به قضیه نگاه کنیم می توان اصول دوستی و دوست داشتن زمینی را از کتاب شهریار ماکیاولی بررسی کرد که می گوید: (انسان ها از آزردن کسی که دوست دارند باکی ندارند، اما از آزردن کسی که از او بترسند پروا می کنند. زیرا پستی نهاد مردم سبب می شود مهر را هر زمان که به سودشان باشد، بگسلند، اما هراس از کیفر، آن چیزی است که همیشه ترس را پایدار نگاه می دارد.)