مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

دل روشنی دارم ای عشق!

دل روشنی دارم ای عشق

صدایم کن از هر کجا می توانی

صدا کن مرا از صدف های سرشار باران

صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن

صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو

 

بگو پشت پرواز مرغان عاشق

چه رازی است ؟

بگو با کدامین نفس

می توان تا کبوتر سفرکرد ؟

بگو با کدامین افق

می توان تاشقایق خطر کرد ؟

 


   ادامه مطلب ...

بدون دلیل دوست بدار

سنگی و گیاهی که در آن خاصیتی هست

از آدمیی به که درو منفعتی نیست

درویش تو در مصلحت خویش ندانی

خوش باش اگرت نیست که بی‌مصلحتی نیست

آن دوست نباشد که شکایت کند از دوست

بر خون که دلارام بریزد دیتی نیست

 

انسان نیاز دارد که به همنوع خود نیکی کند، دیل کارنگی در کتاب آیین دوست یابی این مفهوم را چنین بیان می کند که به انسان ها نیکی کن تا تو را دوست بدارند و نیاز اساسی انسان در روابط اجتماعی، مورد قبول واقع شدن و جلب توجه است، در صورتی که ما نیکی و خدمت نمی کنیم تا دوست داشته شویم و این موضوع باعث جلب توجه دیگران گردد. در معرفت ما حتی ما به اشخاصی نیکی نموده و خدمت می رسانیم که دوستمان ندارند و شاید هم دشمن ما باشند! چون  هدف جلب توجه برای کسی غیر از انسان های روی زمین است؛که بر مبنای مزاج و جهان بینی خاص خود کسی را یا دوست  دارند و یا ندارند.

در واقع اگر بخواهیم از بعد دنیوی به قضیه نگاه کنیم می توان اصول دوستی و دوست داشتن زمینی را از کتاب شهریار ماکیاولی بررسی کرد که می گوید: (انسان ها از آزردن کسی که دوست دارند باکی ندارند، اما از آزردن کسی که از او بترسند پروا می کنند. زیرا پستی نهاد مردم سبب می شود مهر را هر زمان که به سودشان باشد، بگسلند، اما هراس از کیفر، آن چیزی است که همیشه ترس را پایدار نگاه می دارد.)