مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

جهت ثبت در تاریخ

دانشگاه ما ، با ادعای کوش فلک کر کن، با 45000 دانشجو ، قریب به 16 مجتمع آزمایشگاهی و 2000 کارمند و استاد ، نه تنها در کرونا نتوانست دردی از جامعه دوا کند- لااقل در حد ساختن محلول ضدعفونی یا ماسک- بل که حتی نتوانست کلاس های درس خود را به صورت مجازی برگزار نماید.


فقط ادعا هستیم

اختلاس 100 میلیارد چوقی

بعد از این همه مدت زمان برای حل مشکلات ادارات، اگر واقعا کمیسیون بگیر اختلاس ها نباشید، یا عرضه ندارید یا علم اینکار را!

اگر کمیسیون می گیرید که هیچ.

اگر عرضه ندارید استعفا بدهید بروید کنج خانه عیال و بچه ها را نصیحت کنید و از آرمان های عالی مطلعشان کنید.

اگر علم این کار را ندارید ما توقع دانش آکادمیک از شما نداریم( لااقل دانشگاه ها از این خرابتر نشوند) به روش آزمون و خطا هم جلوی دزدی و اختلاس اگر قرار بود گرفته شود تا الان روزگار بهتری داشتیم.


 

وجدان

امروز حین صبحانه خوردن توجهم به نان جلب شد، آیا این نان بهداشتی تهیه شده؟ آرد مرغوبی داشته؟ در شرایط خوبی نگهداری شده ؟ ...؟

 معمولا حال و حوصله ی صف ایستادن برای چیزی را ندارم، برای همین نان را بسته ای می خرم.

روی بسته بندی آن را نگاه کردم نه تاریخ داشت، نه آدرس و نام و نشانی ، طبیعتا علامت استاندارد هم رویش درج نشده بود.

با خودم فکر کردم چقدر وضعیت وحشتناکی بر جامعه ی ما و کل دنیا حاکم می شد اگر که ما به وجدان خود رجوع نمی کردیم و یا اصلا وجدانی در نهاد ما قرار داده نمی شد.

 مثلا به جای لبنیات برای ما انواع و اقسام مواد شیمیایی را ترکیب می کردند و تحویل می دادند، معلم ها به جای آموزش دادن دانش آموزان، وقت تلف می کردند. مسئولین به جای انجام وظیفه ی  ، جیب های خود را پر می کردند. رسانه ها به جای آگاهی دادن ، مخاطبینشان را با قدرت ها معامله می کردند. بانک ها به جای سرمایه گذاری در تولید به فکر دلالی و بنگاه داری می افتادند. شرکت های بیمه ای به جای اشغال  در توسعه بهداشت و درمان ، اپراتور موبایل تاسیس می کردند. مردم به جای نوع دوستی  به همدیگر رحم نمی کردند  .

 مجبور بودیم تا به همه کس و همه چیز شک کنیم، چون وجدانی نبود که بشود به آن اعتماد کرد ،  واقعا چه روزگار غریبی می شد.


 یک ورق خواهم به پهنای فلک/ تا نویسم شرح این دوز و کلک!


 خلاصه خداروشکر که وجدان در نهاد ما گذاشته شده وگر نه بد وضعیتی از آب در می آمد.

سر آخر به این نتیجه رسیدم که به وجدان توزیع کننده و تولید کننده نان ها اعتماد کرده و بقیه ی پنیر و کره را میل کنم.

شاید این ها یک فیلم نباشند

"نگران نباش اینا همش فیلمه"

این رو مادرم بهم می گفت وقتی که پای فیلمی گریه می کردم .

حالا هر وقت کنار موقعیت دردناکی در جامعه قرار می گیرم این حرف رو به خودم می گم و آروم از کنارش رد می شم.


ای کاش همون موقع بهم می گفتن: " اینها بخشی از واقعیت های این جامعه است که قراره با اون مواجه بشی( و این  هم یک نوع همدردی لوکس می شد که فقط پشت تلوزیون تجربه اش کرد.)

اگر ناراحتت می کنه باید قوی بشی و کاری که از دستت بر میاد رو انجام بدی."


امروز افراد جامعه با همه ی درد و ناراحتی هاش از کنارم رد می شوند و من فقط تماشاگرم.

فقط به کار خودت نباش

 

چو مردان ببر رنج و راحت رسان

مخنث خورد دسترنج کسان

 

خدا را بر آن بنده بخشایش است

که خلق از وجودش در آسایش است

 

کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست

که دون همتانند بی مغز و پوست

 

کسی نیک بیند به هر دو سرای

که نیکی رساند به خلق خدای


پ.ن:

زندگی شرافتمندانه با چاشنی خدمت به مردم.

نق نزن

کار نیست، خونه نیست، هر کاری آقایون دلشون بخواد می کنند! با رفتار درستی ندارند.


-          - تا حالا کاری کردی؟

-          - کسی گوش نمی کنه

-          - تو خودت به حرف چند نفر گوش دادی؟ اونا هم مثل خودتن!

-          - می گی چیکار کنم؟ وظیفه من فقط درس خوندنه!

-          - خوب وظیفه ی اونم نگه داشتن پستشه

-          - آقا اینطور که نمیشه

-          - چطور واسه شما میشه واسه اونا نمی شه؟

-          - اونا حقوق می گیرن!

-          - اونم زمان شما که بوده هزینه هاش رو انجام داده مفت به اونجا نرسیده!

-          - عزیز من اون دوره رو با این دوره مقایسه نکن داریم ترمی 1.5 پول میدیم

-          

این  این دوره رو با دوره های بعد هم مقایسه می کنم! هیچ تفاوتی نمی کنه الان داری درس می خونی، فردا ازدواج می کنی ،زن و بچه داری، یک روز هوا گرمه، یک روز موقعیت شغلیه، و یک عمر بدون این که برای خودت یا جامعه ات خاصیتی داشته باشی در حال غر زدنی...

 

هر کسی روزبهی می طلبد از ایام

علت آنست که هر روز بَتر می بینم

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برگرفته از نشریه فوران نوشته هوشنگ زَله

حاشا اگر پشت به قوانین کشور کنم

رساله کریپتون در دوره آثار افلاطون مربوط به گفتگویی است که سقراط با دوست خود دارد، در این گفتگو دوست سقراط از وی می خواهد که با توجه به عدم قبول رای دادگاه از زندان بگریزد، پاسخ هایی که سقراط به دوست خود می دهد بسیار قابل توجه و تفکر است، شاید اگر دید ما نسبت به رعایت قانون و قانون مداری در هر سطحی از جامعه که هستیم این چنین می بود، سرعت پیشرفت جامعه واعتلای تمدن خویش را بالاتر می بردیم.

شما را به خواندن بخش هایی از این گفتگو دعوت می نمایم:

 

سقراط: گوش فرادار تا بگویم. یا بهتر است سؤالی کنم: اگر کسی با دیگری پیمانی بست باید به عهد خود وفا کند، یا حق دارد نیرنگ پیش گیرد و از انجام تعهد سر باز زند؟

کریتون: البته باید به عهد خود وفا کند.

سقراط: اکنون از همین دیدگاه به موضوع بحث ما بنگر: اگر ما بی اجازه ی دولت آتن از اینجا بیرون برویم، آیا به کسانی بد نخواهیم کرد که هیچ سزاوار بدی نیستند، و عهدی را که بسته ایم نخواهیم شکست؟

 

ادامه مطلب ...

من متخصص نیستم

 

 برای دانستن بعضی مسائل نیازی به داشتن دکتری و تخصص نیست، مثلا همه می دانند که برای خرید کردن نیاز به پول داریم.


انسان های نخستین برای دوری از گزند مشکلات محیطی به غارها پناه می بردند، یعنی به اهمیت مسکن پی برده بودند، همین دو نکته را می شود به تمام نیاز های بشر تعمیم داد، یعنی بشر دوپا از ابتدای خلقت یک سری نیازهای اساسی داشته که یکی از آن ها مسکن بوده، یکی همسر بوده و یکی شغل، تا اینجای بحث نیازی به دکتری نداشتیم.


می خواهم به پاسخ این سوال برسم که چرا در طول این همه رفت و آمد دولت های مختلف به این مسئله ی اولیه با دید عجیب و غریب نگاه می کنند!

بگذارید شفاف تر بگویم، وقتی که من توانایی تشکیل خانواده را ندارم، باید بگویم که یک جای کار حتما می لنگد! و برای بیان این مطلب هم نیازی به مدرک دکتری و تخصص ندارم.


در این بین بیشترین گله را هم از برادران هم عقیده و هم مکتب خود دارم،چرا که برای این مسئله ی اولیه هیچ پاسخ و راهکار شفافی نداشته و با آسمان و ریسمان های فلسفی بافتن سر انجام به من می قبولانند که این کار خیلی پیچیده است و کار یک نفر دو نفر و یک روز و دور روز نیست، اما در مورد مسائل پیچیده فوق تخصصی مانند برجام و انرژی هسته ای همه یک پا تحلیلگر سیاسی و دانشمند می شود، یک سیل عظیم مطبوعاتی راه می اندازند، در سر هر کوی و  برزن راجع به برجام اظهار نظر می کنند.


 اما به ازدواج، اشتغال و مسکن که می رسد هیچ کس هیچ مسئولیتی را قبول نمی کند چرا که کار پیچیده ای است و نیاز به تخصص دارد.


این همه آوارگی و بلاتکلیفی به کنار، از کوشه و کنار هم اخباری می رسد از آدم های مجهول دو کلمه ای(!) که با اموال اختلاسی تمام ارزش های انقلابی را به سخره می گیرند.


و در نهایت هم با اولویت های تخصصی وام 25 میلیونی را به خودرو می دهند.

 یک ورق خواهم به پهنای فلک تا نویسم شرح این دوز و کلک ...


 هرچه بخواهم شرح دهم بهتر از این پیام تلگرام وارده عمق این مسئله را نمی توانم نشان دهم:« بدون مقدمه: به نظر من اگر یک جوان ماشین نداشته باشد میتواند از وسایل نقلیه عمومی استفاده کند ولی اگر زن نداشته باشد نمی تواند از زنان عمومی(خیابانی ها) استفاده کند چون گناه هست. »

من متخصص نیستم ولی با نیازهای خودم آشنا هستم.


و از متخصصان،دلواپسان،تکنوکرات ها، انقلابی ها و اعتدالی های کشور عاجزانه استدعا دارم فارغ از درگیری های جناحی به این مسائل نیز توجه بفرمایند.

 

نه از مهر ور نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم


دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می نویسم (قیصر امین پور)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برگرفته از نشریه فوران نوشته هوشنگ زَله

آمریکا در نقش راهزن جوانمرد!

روابط عمومی واحد علوم و تحقیقات: در همکاری مشترک علمی واحد علوم و تحقیقات و دانشگاه شریف با شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب اتفاق افتاد؛این طرح موفق به ثبت 4 اختراع در ایران شده است و با حمایت صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور موفق به اخذ حمایت مالی  شده و هم اکنون مراحل ثبت 2 طرح US Patent در امریکا را می گذراند.

 

اگر خاطرم مرا یاری کند در کتاب جوامع الحکایات عوفی، داستان مردی را خواندم که از ترس راهزن ها اموال خود را به خیمه نشینی در بیابان سپرده بود، و بعد از این که راهزن ها به کاروان حمله کردند به سراغ آن مرد خیمه نشین رفت و فهمید که ای دل غافل این خودش رییس راهزن ها بوده!

 ولی از آن جایی که راهزن های قدیم مروت سرشان می شده، اموال را به صاحبش بر می گرداند و می گوید که ما با امانت کاری نداریم.

 

با خودم فکر می کنم که کجای این زنجیره مرتبط می شود با آمریکا، وقتی که طرح و دانشمند را داریم، چاه نفت و پول هم داریم، چرا خودمان این طرح را به تولید نمی رسانیم که بعدا با یک کد تجاری به بازار عرضه کنیم،

نه این که با دو دست مبارک خویش و با یدک کشیدن نام دو دانشگاه و یک شرکت نفتی طرح را تقدیم آمریکا کنیم.

ما نیز هم بد نیستیم

در حین گشت و گذار در دنیای اینترنت به خبری رسیدم مبنی بر این که یک گروه کره ای با استفاده از رنگ های "هیدرو کرومیک"  در خیابان های سئول دست به یک هنر نمایی زده اند که نتایج آن در زمان بارش باران نمایان می شود،

یعنی با رسیدن آب به این رنگ ها خیابان شهر با طرح ها و نقاشی ها جلوه نمایی می کند.

 

البته حیف است که ما قدر وطن خود را ندانیم و صرفا نگاهمان به بیرون باشد که آن ها چه می کنند، چرا که این علم و هنرنمایی از سال های پیش و تا امروز همراه ماست و نه تنها در خیابان ها بلکه در خانه ها نیز خودش را نشان می دهد و فقط ابزار آن برای نمایش متفاوت است،

وقتی که باران می بارد حاصل کار مهندسان ایرانی که از حیث تنوع چشم فلک را کور کرده نمایان می شود، از فوران چاه های فاضلاب گرفته تا دریا شدن خیابان ها و فروریختن سقف ها!

 

ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی

وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم

 

گر گلشن خوش بو تویی ور بلبل خوشگو تویی

ور در جهان نیکو تویی ما نیز هم بد نیستیم

 

باری غرور از سر بنه و انصاف درد من بده

ای باغ شفتالو و به ما نیز هم بد نیستیم "سعدی"