مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

خماری بعد از خیال

هنگام بستن چشمانم،

چشمانت را می بینم که معصومانه به من نگاه می کنی،

از غایت اضطراب چشمانم را می گشایم،

تا حقایق را ببینم.

آری من حقایق را از رویاهایت بیشتر دوست دارم.

در حقیقت باور دارم که دیگر تو را نمی بینم،

لکن در رویا با تو زندگی می کنم.

خود رویا لذت بخش است،

اما ارزش خماری بعد از بیداری را ندارد،

به خماری بعدش نمی ارزد!

رنج های علی و پیروانش

 

علی در سه جبهه می جنگد: صفین، نهروان و جمل، که در این سه جبهه، این سه نیرو هستند: دوست خیانت کار، دشمن رویاروی ستمگر و جنایتکار، و همچنین عوام متعصبی که آگاهی و شعور ندارند و بازیچه دشمن اند برای نابود کردن دوست. و می بینیم علی در نهایت به شمشیر گروه سوم بالاخره کشته می شود - حتی مرگ علی درس است.

 

و پیروان علی: چه مصیبت بزرگ تری است!، که هم مثل بنی امیه تویشان هست و هم مثل ناکثین و طلحه و زبیرها و جملی ها - هم فکرها و هم دین ها و همراه هایی که به خاطر غرض و خودخواهی خیانت می کنند - و هم مثل خوارج - عوام متعصبی که جهت را گم کرده اند و جیره خوار و نشخوار کننده های کلماتی هستند که دشمنان به حلقومشان می ریزند.

مهندس تاریخ دان

وقتی که کتاب های مرجع ما و سرفصل های رشته ی ما مربوط به 100 سال پیشه، ما مهندسی نمی خونیم،

بل که تاریخ می خونیم.

 

 

 

پ.ن:

گفت و گوی یکی از دوستان منتقد به سیستم آموزشی!

خر، همان خره پالانش عوض شده.

گمان کنم اینترنت گردی، معادل امروز بیابان گردی عشاق گذشته است.

نوبت شماست

ما تا این موقع شب کارهایی را که باید انجام می دادیم، انجام دادیم.

حالا نوبت شما که به کرشمه عنایت نگاهی به سوی ما کنید، وگر نه عجالتا اجازه ادامه این مختصر حیات را به ما بدهید!

پاشو کارت دارم!

خدایا از این که بعضی شب ها من رو بیدار می کنی و بیشعوری من رو یادآوری می کنی خیلی ممنون! 

ولی متاسفانه حافظه بنده ضعیفه.

 

 

امضا
احسان

مزخرف

در طول عمر به هر قیمتی می خواهیم به زندگی برسیم،

و وقتی رسیدیم، باید تاوان خطاهای طول عمر را بدهیم!

فایده در فهم است نه در حفظ

متن زیر مربوط به سرمقاله ای بود که برای شماره سوم نشریه صنعت برتر آماده کرده بودم، ولی به دلایلی از چاپ آن صرف نظر کردم، شاید به دلیل این که به عنوان نقد، اثر قابل توجهی نبود و قصد تکمیل و ارائه راهکارهای بیشتری داشتم.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

((و به حقیقت بباید دانست که فایده در فهم است نه در حفظ))

این جمله در بخش سوم ابتدایی کتاب کلیله و دمنه نوشته شده بود، یک هفته قبل از شروع امتحانات به این جمله برخوردم،

 شاید فشار امتحانات و موضوعی که مدت ها سبب مشغولیت ذهنم شده بود باعث شد که از قضا در این شماره با این جمله سرمقاله را شروع کنم،

موضوع از اواخر سال سوم دبیرستان شروع شد، چون قبل از این سال تقریبا طبق برنامه ی آموزش و پرورش پیش می رفتیم و  تمام مراحل زندگی ما در آن 12 سال برنامه ریزی شده بود ، تا این که مدرک دیپلم را گرفتیم و گفتند: بفرمایید!

اولین باری که متوجه شدم هیچ چیزی نمی دانم و یادنگرفته ام وقتی بود که برای عکس دار کردن شناسنامه دست به اولین کار اداری خودم زدم. ولی به دلیل این که اولین تجربه من بود چندان این موضوع درگیری ذهنی برایم ایجاد نکرد تا این که تجربه کار در یک کارخانه قانع ام کرد که وضع ادارات همین گونه است و چندان مرتبط با آموزش من نیست ، 

ادامه مطلب ...

خیال!

احمد چو مرا بیند، رخ زرد چنین سرمست

او دست مرا بوسد، من پای ورا پیوست

 

وه! که چه لذتی دارد، خواندن این بیت و تصور کردنش...

 

نامه ای به دوست - بخش پایانی

در صحبت هایی که با هم داشتیم، از تنهایی نگران بودی و از تغییر هم می ترسیدی هم چنین گفتی خیلی رها هستی، خودتی و خودت!

با مقدمه ای که در قسمت اول عرض کردم ،طبیعتا این موارد نه تنها از نظر بنده موارد ضعف نیست،بلکه باید توفیقی از جانب خدا شناخته شود.

عشق مرا بر همگان برگزید

آمد و مستانه رخم را گزید

باد تکبر اگرم در سر است

هم ز دم اوست که در من دمید(1)

 

" اصولاً انسان یک موجودِ تنهاست، در تمامِ قصه‌ها، در تمامِ اَساطیرِ انسانی، در تمامِ مذاهب بشری، در طول تاریخ، تنهایی انسان به انواعِ گوناگون و زبانهای گوناگون بیان شده که "رنج انسان، تنهایی اوست در این عالم". این تنهایی چراست؟ 

ادامه مطلب ...