مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

کی باورش میشه؛ خواستیم،نشد!

چه ها می خواستیم بکنیم و نشد.

خدایا ببخش که همت و عمل ما در حد صحبت و ادعای ما نیست.

به پوچی نرس!

رویاهاتو از دست نده

واسه این که اگه رویاها بمیرن

واسه این که اگه رویاهات از دس برن

زنده‌گی عین بیابون ِ برهوتی میشه

که برفا توش یخ زده باشن

رویاهاتو از دست نده

واسه این که اگه رویاها بمیرن

زندگی عین مرغ شکسته بالی میشه

که دیگه مگه پروازو خواب ببینه.

 

پ.ن:

گاهی اوقات پیشخوانی کردن وقایع باعث یاس و ناامیدی می شه، کاش می شد بعد از مقصد به قدم هامون فکر کنیم، نه به راه!

 

بگفتم روز بی‌گاه است و بس ره دور گفتا رو

به من بنگر به ره منگر که من ره را نوردیدم

 

به یاد یاران رفته

در روز اول مدارس یادی می کنیم از عزیزانی که دیگر در بین ما نیستند؛به یاد معلم دلسوز و فداکار جلیل محمودی



 

باز هم اول مهر آمده بود
و معلم آرام
اسمها را می خواند:
اصغر پورحسن
پاسخ آمد : حاضر
قاسم هاشمیان
پاسخ آمد : حاضر
اکبر لیلا زاد
پاسخش را کسی از جمع نداد
بار دیگر هم خواند
اکبر لیلا زاد
پاسخش را کسی از جمع نداد
همه ساکت بودیم
جای او اینجا بود
اینک اما تنها
یک سبد لاله سرخ
در کنار ما بود
لحظه ای بعد ٬ معلم سبد گل را دید
شانه هایش لرزید
همه ساکت بودیم
ناگهان در دل خود
زمزمه ای حس کردیم
غنچه ای در دل ما می جوشید
گل فریاد شکفت
همه پاسخ دادیم : حاضر!
ما همه اکبر لیلا زادیم