مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

حاشا اگر پشت به قوانین کشور کنم

رساله کریپتون در دوره آثار افلاطون مربوط به گفتگویی است که سقراط با دوست خود دارد، در این گفتگو دوست سقراط از وی می خواهد که با توجه به عدم قبول رای دادگاه از زندان بگریزد، پاسخ هایی که سقراط به دوست خود می دهد بسیار قابل توجه و تفکر است، شاید اگر دید ما نسبت به رعایت قانون و قانون مداری در هر سطحی از جامعه که هستیم این چنین می بود، سرعت پیشرفت جامعه واعتلای تمدن خویش را بالاتر می بردیم.

شما را به خواندن بخش هایی از این گفتگو دعوت می نمایم:

 

سقراط: گوش فرادار تا بگویم. یا بهتر است سؤالی کنم: اگر کسی با دیگری پیمانی بست باید به عهد خود وفا کند، یا حق دارد نیرنگ پیش گیرد و از انجام تعهد سر باز زند؟

کریتون: البته باید به عهد خود وفا کند.

سقراط: اکنون از همین دیدگاه به موضوع بحث ما بنگر: اگر ما بی اجازه ی دولت آتن از اینجا بیرون برویم، آیا به کسانی بد نخواهیم کرد که هیچ سزاوار بدی نیستند، و عهدی را که بسته ایم نخواهیم شکست؟

 

 

کریتون: سقراط، سؤال را نفهمیدم و نمی توانم پاسخ بدهم.

سقراط: بگذار مطلب را بدین گونه طرح کنیم: اگر هنگامی که از اینجا می گریزیم قوانین و جامعه ی آتن راه را بر ما بگیرند و بگویند: «سقراط، چه می کنی؟ آیا جز اینکه به اندازه ی توانایی خود، ما را که قوانین این شهر هستیم، و در نتیجه تمام دولت آتن را، پایمال می سازی؟ یا گمان می کنی ممکن است کشوری پایدار بماند اگر در آن احکام دادگاهها ارج و اعتباری نداشته باشند و هر کس بتواند از آنها سر بتابد؟» کریتون، در پاسخ این سؤال چه بگوییم؟ آیا خواهیم گفت: «دولت به ما ظلم کرده است و رأی دادگاه برخلاف حق صادر شده؟»

کریتون: آری، به خدا چنین خواهیم گفت.

سقراط: ولی قوانین خواهند گفت: «سقراط، عهدی که با ما بستی چنین بود؟ یا این بود که هر حکمی را که دادگاه صادر کند بپذیری؟» اگر از این سخن تعجب کنیم، خواهند گفت: «سقراط، تعجب مکن. پاسخ بده. تو به پرسیدن و پاسخ دادن عادت داری! از ما و جامعه چه بد دیده ای که می خواهی ما را تباه کنی؟ اولا مگر ما سبب نشدیم که تو به دنیا بیایی؟ مگر به حکم ما نبود که پدر و مادر تو توانستند با یکدیگر زناشویی کنند و تو را به جهان آورند؟ اگر به قانون زناشویی ایرادی داری بگو!» کریتون، جز این توانم گفت که «ایرادی ندارم»؟

آن گاه خواهند گفت: «از قانون تعلیم و تربیت گله ای داری و معتقدی قانونی که پدر به تو بیاموزد، خوب نیست؟» کریتون، در پاسخ این سؤال نیز ناچارم بگویم «بسیار خوب است».

خواهند گفت: «اکنون که به حکم ما به جهان آمده و تربیت یافته ای، می توانی ادعا کنی که تو و پدر و مادر و نیاکانت فرزندان ما نیستند؟ با این حال گمان می کنی ما و آن ها از حیث حقوق برابر نیستیم و اگر آنان با تو بد کردند یا ناسزایی گفتند یا تو را زدند حق نداری به آنان بد کنی یا ناسزا بگویی یا آنان را بزنی ولی در برابر وطن و قوانین همه ی این حقوق را دارا هستی، و اگر ما کشتن تو را روا داریم تو نیز حق داری در تباهی ما بکوشی؟ سقراط، تو که ادعا می کنی عمری در کسب قابلیت و جست و جوی دانش به سر آورده ای چنان کاری را مطابق عدالت می دانی و حق خود می شماری؟ با همه ی معرفتی که داری هنوز نمی دانی که وطن به مراتب ارجمندتر از پدر و مادر است و در نزد خدا و دوستداران دانش بسی گرامی تر و مقدس تر از همه ی نیاکان؟ نمی دانی که اگر وطن بر تو خشم گیرد باید او را محترم تر از پدر و مادر بداری و در برابر آن سر فرود آوری و با بردباری بکوشی تا او را آرام سازی و اگر از این کار ناتوان بودی باید به حکم او تن دردهی و اگر تو را بزند یا به بند بکشد یا به میدان جنگ و به کام مرگ بفرستد سر از فرمان او بر نتابی بلکه چه در میدان جنگ و چه در دادگاه آن کنی که وطن از تو چشم دارد، و یا با کمال آرامی و از راه استدلال بر او مبرهن سازی که آنچه می خواهد و می گوید مطابق حق نیست؟ مگر تا کنون در نیافته ای که بکار بردن زور در برابر پدر و مادر گناه است و در برابر وطن گناهی بس بزرگتر».

 

کریتون، اگر قوانین چنین بگویند چه پاسخ خواهیم داد؟ سخن آنان را تصدیق خواهیم کرد یا نه؟

کریتون: جز تصدیق چاره نداریم.

سقراط: گمان می کنم پس از آن خواهند گفت: «سقراط، اگر در آن چه گفتیم نیک بیندیشی خواهی دید راهی که در برابر ما پیش گرفته ای راه حق نیست.

زیرا ما با این که تو را به جهان آوردیم و پروردیم و تربیت کردیم و هر نیکی را که در توانایی ماست از تو و همشهریانت دریغ نداشتیم، به هر آتنی اجازه دادیم که پس از آشنا شدن به رسوم و قوانین شهر، اگر ما را نپسندید به این سرزمین پشت کند و با همه ی دارایی و فرزندان خود به هر جا خواست برود.

اگر کسی ما را نخواهد و راه شهری نو بنیاد پیش گیرد یا به کشوری دیگر روانه شود او را از مهاجرت باز نمی داریم و راه را بر او نمی گیریم.

ولی اگر کسی ما را نیک شناخت و دید که دعاوی را به چه روش فیصله می دهیم و کشور را چگونه سامان می بخشیم و با این همه در اینجا ماند، این را دلیل می دانیم براینکه ما و روش ما را پسندیده و به آیین ما گردن نهاده است.

 اگر پس از آن از فرمان آنان که او را به جهان آورده اند سربرتافته، دیگر از دستور استادان و مربیان خود پیروی نکرده، و سوم به عهدی که با ما بسته بود وفا ننموده زیرا نه به حکم ما سر نهاده و نه کوشیده است بر ما مبرهن سازد که آنچه می گوییم و می کنیم خطاست. سقراط، اگر اندیشه ای را که در سر می پرورانی به مرحله ی عمل درآوری تو را نیز نافرمان و پیمان شکن خواهیم شمرد و بیش از هر آتنی دیگر در خور سرزنش و بازخواست خواهیم دانست»

 

اگر بپرسم: «چرا؟»، خشمگین تر خواهند شد و خواهند گفت: «سقراط، در دادگاه نیز می توانستی مجازات تبعید برای خود پیشنهاد کنی و کاری را که امروز برخلاف رأی دولت می کنی با اجازه ی دولت انجام دهی. آن روز ادعا کردی که از مرگ نمی ترسی و مردن را بهتر از آوارگی می دانی. ولی امروز نه از آن سخنها شرم داری و نه از ما قوانین ترسی. بلکه می کوشی ما را پایمال کنی و پیمانی را که با ما بسته ای بشکنی و همچون فرو مایه ترین بندگان بگریزی.

اکنون به این سؤال پاسخ بده: آیا راست است که تو نه با گفتار بلکه با کردار در برابر ما تعهد کردی که سر از رأی ما برنپیچی و همواره مطابق دستور ما زندگی کنی؟» کریتون، در پاسخ این سخنها چه بگوییم؟ آنها را تصدیق نکنیم؟

کریتون: جز تصدیق چاره نداریم.

 سقراط: در آن صورت خواهند گفت: «پس روشن شد که پیمان خود می شکنی در حالی که نه کسی تو را به بستن آن مجبور کرده بود و نه هنگام بستن آن شتابی در کار بود تا فرصت کافی برای اندیشیدن نداشته باشی.

 

کریتون گرامی، در این گمانم که این سخنها را می شنوم همچنانکه کاهنان کوریبانت در حال وجد و سماع زمانی دراز پس از خاموش شدن نوای نی گمان می برند که هنوز آواز نی را می شنوند. طنین آن سخنها چنان در گوشهایم پیچیده است که هیچ سخن دیگر نمی توانم شنید. از این رو هر چه بر خلاف آنها بگویی اثری در من نخواهد بخشید. با این همه اگر می پنداری از گفتن سودی خواهی برد بگو.

کریتون: نه سقراط، سخنی ندارم.

سقراط: پس بگذار به آنچه گفتیم عمل کنیم چه این راهی است که خدا به ما می نماید.

نظرات 1 + ارسال نظر
غریبه پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 17:30

مثل آقایی که گفت دادگاه با حکمش به ما ظلم کرده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد