مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

داریم به پرتگاه میرویم

امروز بعد از چندسال روی تلوزیون شبکه مستطاب سه رو باز کردم با دیدن کلیپ زمانی هنوز به اطمینان لازم نرسیده بودم تا این که کلیپ مسخره بازی اخبار شبانگاهی رو دیدم و مطمئن شدم که داریم رو به اضمحلال میریم.

آقای شریعتمداری دیگه ماشین هاشو وارد کرده و با این گرونی دلار الان بازار رانت صمت نمی ارزه باید بره یه جای نون و آب دار تر!

نماینده های مجلس ما رو ببین تو رو خدا ، باید به توپ بست.

این دو هفته جمعه ها هم میرم سر کار شدیم مث جیمبو، سر کلاس های دانشگاه از بس چرت زدم آبروم رفته فکر می کنن عملی شدیم .

خداوکیلی چه بساطی بود که اینها برای ملت درست کردن، از وکیل گرفته تا کارگر شاکیه، خود آقایون هم شاکی هستن برید رد کارتون بابا.

چکیده عملکرد این قوم رو در چهل سال بعد از انقلاب رومیشه در مدیریت دانشگاه آزاد دید که چطور میشه یک نهاد رو بحران زده کرد.

بعضی ها یک طور قیافه میگیرن انگار از نوادگان لرد کلوین هستند، جمع کن بساطتت رو .



یک مشت مزدور آمریکایی

اگر بنا باشد که شما به جای اینکه اقتصاد مردم را درست کنید، به جای اینکه این کشور را بررسی کنید، ببینید کجاهاست که مخروبه است و مردم از همه چیز ساقط هستند، به جای این اگر بنشینید سر مسند و با حرف و با فحاشی به هم، مسائل را غفلت از آن بکنید، این همان است که قدرتهای بزرگ می‌خواهند تا این مملکت خرابه بماند و صدای مردم درآید. این همان است. شما هم عمال امریکایید، منتها ملتفت نیستید!

سخن به لطف و کرم با درشت خوی مگوی

 حلم شتر چنانکه معلومست، اگر طفلی مهارش گیرد و صد فرسنگ برد، گردن از متابعتش نپیچد. اما اگر دره هولناک پیش آید که موجب هلاک باشد و طفل آنجا بنادانی خواهد رفتن زمام از کفش درگسلاند و بیش مطاوعت نکند، که هنگام درشتی ملاطفت مذمومست. و گویند دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند

 

سخن به لطف و کرم با درشت خوی مگوی

که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک

 

"باب هشتم در آداب صحبت گلستان سعدی"

نق نزن

کار نیست، خونه نیست، هر کاری آقایون دلشون بخواد می کنند! با رفتار درستی ندارند.


-          - تا حالا کاری کردی؟

-          - کسی گوش نمی کنه

-          - تو خودت به حرف چند نفر گوش دادی؟ اونا هم مثل خودتن!

-          - می گی چیکار کنم؟ وظیفه من فقط درس خوندنه!

-          - خوب وظیفه ی اونم نگه داشتن پستشه

-          - آقا اینطور که نمیشه

-          - چطور واسه شما میشه واسه اونا نمی شه؟

-          - اونا حقوق می گیرن!

-          - اونم زمان شما که بوده هزینه هاش رو انجام داده مفت به اونجا نرسیده!

-          - عزیز من اون دوره رو با این دوره مقایسه نکن داریم ترمی 1.5 پول میدیم

-          

این  این دوره رو با دوره های بعد هم مقایسه می کنم! هیچ تفاوتی نمی کنه الان داری درس می خونی، فردا ازدواج می کنی ،زن و بچه داری، یک روز هوا گرمه، یک روز موقعیت شغلیه، و یک عمر بدون این که برای خودت یا جامعه ات خاصیتی داشته باشی در حال غر زدنی...

 

هر کسی روزبهی می طلبد از ایام

علت آنست که هر روز بَتر می بینم

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برگرفته از نشریه فوران نوشته هوشنگ زَله

من متخصص نیستم

 

 برای دانستن بعضی مسائل نیازی به داشتن دکتری و تخصص نیست، مثلا همه می دانند که برای خرید کردن نیاز به پول داریم.


انسان های نخستین برای دوری از گزند مشکلات محیطی به غارها پناه می بردند، یعنی به اهمیت مسکن پی برده بودند، همین دو نکته را می شود به تمام نیاز های بشر تعمیم داد، یعنی بشر دوپا از ابتدای خلقت یک سری نیازهای اساسی داشته که یکی از آن ها مسکن بوده، یکی همسر بوده و یکی شغل، تا اینجای بحث نیازی به دکتری نداشتیم.


می خواهم به پاسخ این سوال برسم که چرا در طول این همه رفت و آمد دولت های مختلف به این مسئله ی اولیه با دید عجیب و غریب نگاه می کنند!

بگذارید شفاف تر بگویم، وقتی که من توانایی تشکیل خانواده را ندارم، باید بگویم که یک جای کار حتما می لنگد! و برای بیان این مطلب هم نیازی به مدرک دکتری و تخصص ندارم.


در این بین بیشترین گله را هم از برادران هم عقیده و هم مکتب خود دارم،چرا که برای این مسئله ی اولیه هیچ پاسخ و راهکار شفافی نداشته و با آسمان و ریسمان های فلسفی بافتن سر انجام به من می قبولانند که این کار خیلی پیچیده است و کار یک نفر دو نفر و یک روز و دور روز نیست، اما در مورد مسائل پیچیده فوق تخصصی مانند برجام و انرژی هسته ای همه یک پا تحلیلگر سیاسی و دانشمند می شود، یک سیل عظیم مطبوعاتی راه می اندازند، در سر هر کوی و  برزن راجع به برجام اظهار نظر می کنند.


 اما به ازدواج، اشتغال و مسکن که می رسد هیچ کس هیچ مسئولیتی را قبول نمی کند چرا که کار پیچیده ای است و نیاز به تخصص دارد.


این همه آوارگی و بلاتکلیفی به کنار، از کوشه و کنار هم اخباری می رسد از آدم های مجهول دو کلمه ای(!) که با اموال اختلاسی تمام ارزش های انقلابی را به سخره می گیرند.


و در نهایت هم با اولویت های تخصصی وام 25 میلیونی را به خودرو می دهند.

 یک ورق خواهم به پهنای فلک تا نویسم شرح این دوز و کلک ...


 هرچه بخواهم شرح دهم بهتر از این پیام تلگرام وارده عمق این مسئله را نمی توانم نشان دهم:« بدون مقدمه: به نظر من اگر یک جوان ماشین نداشته باشد میتواند از وسایل نقلیه عمومی استفاده کند ولی اگر زن نداشته باشد نمی تواند از زنان عمومی(خیابانی ها) استفاده کند چون گناه هست. »

من متخصص نیستم ولی با نیازهای خودم آشنا هستم.


و از متخصصان،دلواپسان،تکنوکرات ها، انقلابی ها و اعتدالی های کشور عاجزانه استدعا دارم فارغ از درگیری های جناحی به این مسائل نیز توجه بفرمایند.

 

نه از مهر ور نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم


دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می نویسم (قیصر امین پور)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برگرفته از نشریه فوران نوشته هوشنگ زَله

تاریخ گواه است به برجستگی ما

با آن که کسی نیست به وارستگی ما

هست از چه به گیسوی تو دلبستگی ما؟

 

بشکست مرا پشت اگر بار درستی

میزان درستی شده بشکستگی ما

 

ما خسته دلان قلب جهانیم و از این رو

دل خسته جهانیست ز دل خستگی ما

 

در مملکتی کآتش آشوب بود تند

بیجا نبود کندی و آهستگی ما

 

از حسن عمل با خط برجسته از این پس

تاریخ گواه است به برجستگی ما

 

"فرخی یزدی"

 

 

پی نوشت:

تقدیم به حسین، دوست عزیزم 

و سایر مجاهدین راه حق و عدالت

انقلابی ماندن - انقلابی بودن

"انقلابی یک چشم انداز است نه یک تصویر"1، 

باید توجه داشت که بزرگ ترین معضلی که ممکن است دامن گیر یک انقلابی شود، محافظه کاری بعد از رسیدن به قدرت است.

"در همه انقلابیون جهان این قانون است که همواره آن ها که انقلابی بوده‌اند و دوست دارِ عدالت و بارها جان‌شان را در این راه به خطر انداخته‌اند،

 به مَحض اینکه به حکومت می رسند محافظه کار می شوند، و هم اکنون نیز در دنیا می بینیم که چگونه انقلابیون بزرگ جهان بعد از به قدرت رسیدن و به سیری رسیدن، بازیگرِ حرف های سیاست می شوند (و بعضی هنوز به سیری نرسیده با شکم گرسنه سیاست باز می شوند.)"2




ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- ارنستو چگوارا

2- دکتر علی شریعتی