مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

خداوندا

خدایا!

به دل های پروانه وش شمعی شایسته عنایت کن،

که در پای هر کرم شبتابی فرو نیوفتند و پیش چشم هر کور سویی جان نسپارند.


خدایا!

ای مهربانی بی منت!

ما را آنچنان نگران خودت کن که هیچ جاذبه و دغدغه ای نگاهمان را از تو نگیرد.


خدایا اگر نگاه لطف تو با ماست، چه باک اگر همه ی خلایق روی از ما بگردانند.

و اگر نیست، چه سود اگر همه ی خلایق رو به ما کنند.


خدایا!

 سر به دامان که بگذارد دل خسته ای که جز تو پناهی ندارد.



پ.ن:

با تشکر از میثم عزیز بابت فرستادن یک دکلمه توپ با صدای آقای جلیل وند.

یاد بغض آلود بندر

دلم لک زده؛

 برای وقتی که مشق هایم را می نوشتم و آفتاب هم  کمی از تابشش کم می شد تا مادرم اجازه  می داد که به کوچه بروم و بازی کنم!

بوی شرجی و هرم گرما

طعم آب شور از لوله ی حیاط

شکوه و عظمت هر چیزی که برای اولین بار تجربه می کردم

صداقت چشمان دوستانم

بوی نمناک خیال وقتی که خاک را برای ساختن یک ساختمان زیر زمینی حفاری می کردم

گشتن دنبال بقایای بمب های صدام در خرابه ها

یاد پدر وقتی او را از سر کوچه می دیدم

 

ادامه مطلب ...

نزدیک ساعت 5 عصر

معمولا سعی می کنم از مدار آرامشی که برای خودم درست کردم خارج نشم یعنی نه عصبی بشم و نه ناراحت!

سعی می کنم برای این کار به شکل عجیبی خودم رو نسبت به واقعیت های پیرامونم پرت نشون بدم، ولی امان از وقتی که چندتا متغییر با هم دست به دست هم بدن و در شرایطی گیر بیوفتی که مسلمان نشنود و کافر نبیند، دنیا جهنمی میشه که محاله به این راحتی ها بشه از دستش خلاص شد تو می مانی و آوار تمام ساختمان هایی که دور خودت ساختی.

فقط باید سردر گریبان باشی و سکوت کنی و تکرار این حرف مزخرف که «امیدوارم خواب باشه»

البته بعضی اوقات وقتی به این فکر می کنم که یک انسان در بهترین شرایط 650,000 ساعت عمر می کنه کمی آرام تر می شم! کلی از ساعت هاش هم که رفته

 

ادامه مطلب ...

غربت

 

درد غربت کم دردی نیست، خصوصا اگر با خواب های وقت و بی وقتی که میبینی یاد شهر و دیار بیوفتی...



رای رای توست خواهی جنگ و خواهی آشتی

ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را


هر که را در خاک غربت پای در گل ماند ماند

گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را