مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

علی کله!

هوا که گرم می شد، یا وقتی که دایی ها حال داشتن مارو میبردن علی کله، حالا اگر شام هم اونجا بودیم همه جا تقریبا ساکت بود و صدای آب بود و نسیم خنک و با سخاوت رودخانه و عطر خاصی که الان توی خونه و در تهران به مشامم می رسه!

یادش بخیر.

شعری برای جنگ

می خواستم 

شعری برای جنگ بگویم

دیدم نمی شود

دیگر قلم زبان دلم نیست 

گفتم : 

باید زمین گذاشت قلمها را 

دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست

باید سلاح تیزتری برداشت

باید برای جنگ 

از لوله ی تفنگ بخوانم 

- با واژه ی فشنگ - 

  ادامه مطلب ...