مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

شعری برای جنگ

می خواستم 

شعری برای جنگ بگویم

دیدم نمی شود

دیگر قلم زبان دلم نیست 

گفتم : 

باید زمین گذاشت قلمها را 

دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست

باید سلاح تیزتری برداشت

باید برای جنگ 

از لوله ی تفنگ بخوانم 

- با واژه ی فشنگ - 

  ادامه مطلب ...

همان که شست ز خاطر جواب نامهء من 

هزار نامهء ننوشته را جواب رساند 



ز غفلت نیست

اگر نمی چکدم خون ز دل ز غفلت نیست 

که نم ز تندی آتش درین کباب نماند