مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند!

زمین شناس ِ حقیری تو را رصد می کرد

به تو ستاره ی خوبم، نگاه ِ بد می کرد


کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم

کسی که محو ِتو می شد، مرا لگد می کرد


تو ماه بودی و بوسیدنت نمی دانی

چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد


بگو به ساحل چشمت که من نرفته چطور

به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد؟


چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند

چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد


کنون کشیده کنار و نشسته در حجله

کسی که راه شما را همیشه سد می کرد