مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

زندگانی درد بی درمان ماست...

زندگانیم و زمین زندان ماست
زندگانی درد بی درمان ماست

راندگانیم از بهشت جاودان
وین زمین زندان جاویدان ماست

گندم آدم چه باما کرده است
کآسیای چرخ سرگردان ماست

خضر راه خویشتن باش ای رفیق
چشم گریان چشمه ی حیوان ماست
  
جسم قبر و جامه قبر و خانه قبر
باز لفظ زندگان عنوان ماست

جمع آب و آتشیم و خاک و باد
این بنای خانه ی ویران ماست

احتیاج، این کاسه دریوزگی
کوزه آب و تغار و نان ماست

آبروی مابه صد در ریخته است
لقمه نانی که در انبان ماست

جز به اشک توبه نتوان پاک کرد
لکه ننگی که بر دامان ماست

میزبان را نیز با خود می برد
مهلت عمری که خود مهمان ماست


شاید هنوز زود باشه ولی در این 3 سالی که دارم کار اقتصادی انجام میدم مطمئنم این سیستم هیچ تمایلی به انجام کار تولید و اقتصادی نداره و هر چی هست یک سری شعار و مزخرفاته که قبلاً هم در نشریات و مجمع اسلامی دیده بودم.
حرامزاده مردمند که سنگ را بسته اند و سگ را گشاده! 
امیدوارم کم نیارم و خالی نکنم توی این وانفسای جهان مدرن و آدم های ناحسابی و نامرد.
خدایا شکرت خودت کمکم کن.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد