مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش


ای دل! اندر بند زلفش از پریشانی منال

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش


رند عالم‌سوز را با مصلحت‌بینی چه کار؟

کار ملک است آن چه تدبیر و تأمل بایدش


تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری‌ست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش


با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام

هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش


نازها زان نرگس مستانه‌اش باید کشید

این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش


ساقیا! در گردش ساغر تعلل تا به چند؟

دور چون با عاشقان افتد، تسلسل بایدش


کیست حافظ تا ننوشد باده، بی آواز رود

عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش؟ 

دوری سخته ولی باید تلاش کرد و بعدش توکل!
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد