مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک به خون جگر شود


خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود


از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود


از کیمیای مهر تو زر گشت روی من

آری به یمن لطف شما خاک زر شود

بسیار صبر باید

بیخ مداومت را، روزی شجر بروید

شاخ مواظبت را، وقتی ثمر بباشد


استاد کیمیا را، بسیار سیم باید

در خاک تیره کردن، تا آنکه زر بباشد


بسیار صبر باید، تا آن طبیب دل را

در کوی دردمندان، روزی گذر بباشد