مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

شب امتحان برق و شعر فلان

این شعر رو شب یکی از امتحانات سخت ترم های آخر کارشناسی وقتی که با زبون روزه میرفتیم امتحان می دادیم و به یاس فلسفی هم رسیده بودم سرودم



تازه فهمیدم چه بود آن همه نغز کلام

Kcl، kvl، جمع آثار و فلان


این همه ناز و تنعم که به سر داد شهف

رمز کار من و اغوای پری بود و فلان


رفت  که با سلف و تونن کاری کند

حال او هم عاقبت چون حال ما بود و فلان


روزها روزه و شب ها به خیال ترم بعد

کار ما دلسوختگان عطشان  است و فلان


از همان اول ترمم چه خوش گفت حکیم

که ای پسر، عشق حقیقی است مگیرش به فلان


گفتمش عاقبت درس چه باشد جانا

گفت وضع رکود است و دروغ است و فلان


دل به مهر هیچ استادی مبند ای هوشیار

کار ما افتادن است با مهر استادان جان


الغرض طی شد ایام جوانی در پی این هشت ترم

حالیا غمت نباشد این نشد،ترم فلان


خدمت، این شهد سخن کز قلمت می ریزد

از مزیت های فرجه است و برق است و فلان


21 خرداد ماه 1395 یادش بخیر.