مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

حال و حوالی مدیترانه سمت شرق

این عکس سربرگ وبلاگ رو خودم توی سواحل مدیرانه گرفتم وقتی که برای ماموریت رفته بودم بندر اسکندرون ،

بندر اسکندرون یکی از مراکز مهم واردات اوره و صادرات استیل ترکیه است، یک شهر کوچیک که ظاهرا قبلا برای سوریه بوده، بعد فرانسه اشغالش کرده و الان دست ترکیه است. لهجه مردم هم اینطور به نظرم میاد که عرب هستند ولی ترکی صحبت می‌کنند. این شهر بندری یک بندر مشترک هم با روسیه داره که تحت قالب یک کارخانه فولاد با هم همکاری می‌کنند.  

درست یک روز قبل از زلزله تاریخی ترکیه و سوریه که فکر کنم حداقل 60 هزارتا کشته داشت، لب همین ساحل نشسته بودم گذر عمر می‌دیدم، خواستم سوار اسکوتر برقی بشم ولی مستر کارت می خواست و نداشتم، رفتم سمت بازار قدیمی شهر ، موزه دریا و بازار تره بار و هر جایی که می‌شد سر زد... کلا اون روز خیلی برام روز دلگیری بود. 

حتی شب هم خیلی زودتر خوابیدم که ساعت حوالی 4 با صدای همکارم بیدار شدم که احسان بدو زلزله! عجب روزی بود یک روز بود ولی اندازه یه دانشگاه برام درس داشت. اونجا ایمان آوردم اوس کریم هر وقت بخواد می‌تونه کل بازی رو عوض کنه ما هم خیلی تاثیر گذار باشیم چندتا مهره ایم توی این زمین.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد