مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

ای برادر موضع تاریک و سرد

صبر کردن بر غم و سستی و درد


چشمهٔ حیوان و جام مستی است

کان بلندیها همه در پستی است


آن بهاران مضمرست اندر خزان

در بهارست آن خزان مگریز از آن


همره غم باش و با وحشت بساز

می‌طلب در مرگ خود عمر دراز


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد