مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

حرف‌های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می‌کنی:

وقت رفتن است


باز هم همان حکایت همیشگی!


پیش از آن‌که با خبر شوی

لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود


آی ...

ای دریغ و حسرت همیشگی



ناگهان

چقدر زود 

دیر می‌شود!

نظرات 1 + ارسال نظر

با خنده هایت تار و پودم شکل می گیرد
دنیای بی حدّ و حدودم شکل می گیرد

***
با سلام ظهر پاییزی تون بهاری و رویایی
دعوتید به غزلخوانی از وبلاگم
نقطه از سر خط
ارادتمند امیر نقدی لنگرودی

سلام
خیلی ممنونم قربان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد