مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

من کیستم

به خاطر وجود او برای اولین بار در سن نود سالگی با وجود طبیعی خود رو به رو می شدم؛

فهمیدم که وسواس من برای این که هر چیز جای خودش باشد، هر کار به موقع خود انجام شود و هر کلمه به جای خود گفته شود محصول ذهن من نیست بل که برعکس همه نوعی تظاهر است که اختراع کرده ام تا بی نظمی ذاتی خود را پنهان کرده باشم.

متوجه شدم که نظم من فضیلت نیست، عکس العملی است در مقابل جهلم، که سخاوتمند به نظر برسم تا فقرم را بپوشاند،سر وقت و دقیق باشم تا دانسته نشود که چه قدر وقت دیگران برایم بی اهمیت است،

و بلاخره فهمیدم که عشق حالت روحی نیست، بل که بخت و اقبال است.

سرگشته بودم و در مقابل آینه با خودم حرف می زدم با امید بیهوده به پاسخ این سوال که من کیستم؟

 

نظرات 2 + ارسال نظر
هم راز دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 17:25

چه برداشتی !
ای کاش یه توضیحی هم میداد :))))

ما هم همینطور

شاید ایراد از برش انتخابی من بوده، این برش از یک رمان تقریبا طولانی بود
احسنت

هم راز دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 10:30

یعنی چی بخت و اقباله؟
سلام
خوبید؟ درس و دانشگاه شروع شده؟

نمیدونم هرکسی برداشت خودش رو داره،این برداشت مرحوم گارسیا مارکز بود

سلام، وقت بخیر
شکر خدا
فکر کنم دانشگاه 25 شهریور شروع می کنه ولی ما مهر ماه شروع خواهیم کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد