مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

سیاست‌زدایی

افلاطون انسان را یک حیوان سیاسی تعریف می‌کند و دانشمندان ما آن را یک حیوان اجتماعی ترجمه کرده‌اند، زیرا می‌پنداشته‌اند که آن چه صفت مشترک انسان‌ها است اجتماعی بودن است نه سیاسی بودن، زیرا در این صورت تنها سیاستمداران انسان هستند و انبوه مردمی که به سیاست نمی‌اندیشند و یا کار سیاسی نمی‌کنند انسان نیستند. حال آنکه اجتماعی بودن صفت مشخص انسان نیست، زیرا بسیارند حیواناتی که حتی از انسان اجتماعی‌ترند، همچون زنبور عسل. این سیاسی بودن است که ویژه انسان است.

 

مقصود از سیاسی بودن، بینش و گرایشی است که فرد را به سرنوشت جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند پیوند می‌دهد و این پیوند است که تجلی‌گاه اراده، آگاهی و انتخاب انسان به شمار می‌آید و تنها انسان است که موضع اجتماعی خویش را همچنان که موضع طبیعی خویش را، احساس می‌کند، یعنی به پایگاه خویش در طبیعت یا در جامعه خودآگاهی دارد و در آن دخالت می‌ورزد، آن را تأیید می‌کند یا بدان اعتراض دارد و یا در تغییر ساختمان آن دخالت می‌کند.

 بنابر این، انسان غیرسیاسی انسانی است که عالی ترین تجلی استعداد نوعی خویش را باطل گذاشته است.

متأسفانه قدرتمندانی که بر سرنوشت جامعه‌ها مسلط بوده‌اند، همواره از سیاسی شدن توده‌ها وحشت داشته‌اند. «سیاست‌زدایی» مردم شیوه‌ای نیست که امروز استعمارگران و یا قدرت های استبدادی و ضدمردمی، برای انحصار قدرت سیاسی در دست خویش، کشف کرده باشند و از طریق ترویج هنرهای انحرافی، افراط در ورزش های بی شمار یا توسعه آزادی‌های جنسی، و یا مصرف‌پرستی و یا ایجاد گرفتاری‌های حقیر در زندگی اقتصادی و خانوادگی، و یا ترویج مسائل انحرافی و یا سرگرمی‌های ذهنی و یا تخدیرهای مذهبی و فلسفی و ادبی و هنری، اندیشه‌ها را از سرنوشت خویش و سرنوشت جامعه خویش دور سازند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد