مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم؟!

عجب روزگاریه، خیلی طول نمیکشه که بعد از یک اتفاق کل دیوار ادعای آدم فرو بریزه و بفهمه که ای دل غافل کجا داریم میریم.

دغدغه هامون از کجا رسیده به کجا، مردم در فکر چی هستن ما در چه فکری.

خیلیه آدم از تغییر دنیا برسه به فکر کردن به یک دختر بالا شهری !

خدا توفیق بده بتونیم راه رو از بیراهه تشخیص بدیم و اینطور به جاده خاکی نزنیم.

  

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد


در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران

به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد


چراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار

از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد


چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه‌ای گشتی

حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد


پی نوشت:

حالا این اتفاق میتونه خوندن یک توییت باشه، یا حمله ی تروریستی چندتا نامرد، یا رفتار ناشایست یک نفر!

نظرات 4 + ارسال نظر
مقداد جمعه 26 خرداد 1396 ساعت 05:00

چرا آخه؟

فکر کنم برای مشغولی باشه

مقداد جمعه 26 خرداد 1396 ساعت 03:57

پس پست جدید چی شد؟!

دستم به قلم نمیره

مقداد پنج‌شنبه 25 خرداد 1396 ساعت 18:45

"خدا توفیق بده بتونیم راه رو از بیراهه تشخیص بدیم و اینطور به جاده خاکی نزنیم."

آمین

آدمی که به این مرحله شناخت و درک میرسه که زده به جاده خاکی، زودم ازش برمی گرده.
حالا باز برگشتی به فکر تغییر دنیا؟

برای تغییر دنیا باید اول خودتو تغییر بدی

و به نظرم چون تو فکر تغییر دنیا بودی ، روزگار به این مرحله رسوندتت تا بهت بگه اول باید از خودت شروع کنی

آمین،
هفت شهر عشق را عطار گشت،ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
خانم ماری کوری در کشوری زندگی می کرد که اونجا تحصیل برای خانم ها ممنوع بود، سر آخر ضمن خدمتی که به بشر کرد و به نظرم دنیا رو تغییر داد در راه علم هم فدا شد.

بله با فرمایش شما موافقم و امیدوارم

روشنک خانوم چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت 10:44

هوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد