مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است
مسیحای جوانمرد

مسیحای جوانمرد

هر روز بی تو روز مبادا است

کار و کاردان

مردکی را چشم درد خاست،

 پیش بیطار رفت که؛ دوا کن!

 بیطار از آن چه در چشم چارپای می کند در دیده او کشید، و کور شد.

 حکومت به داور بردند،

گفت برو هیچ تاوان نیست، اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی.

 

  مقصود ازین سخن آن است تا بدانی که هر آن که ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آن که ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفت رای منسوب گردد.

 

ندهد هوشمند روشن رأى

به فرومایه کارهاى خطیر

 

بوریا باف اگر چه بافنده است

نبرندش به کارگاه حریر


پی نوشت:

با صدای مرحوم خسرو شکیبایی بشنوید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد